تبلور یک ذهن مازوخیست

ماکزیمال های دیازپام ِ کبیر

تبلور یک ذهن مازوخیست

ماکزیمال های دیازپام ِ کبیر

بچه ها یه خواهشی از همتون دارم. اونم اینه که هیچ کسی رو به زور نکنین! جدی دارم می گم. منظورم از نکنین هم همون چیزیه که ذهم های منحرف همون اول متوجه منظورم شدن. بعله. با اسم مستعار می نویسم که هر چی خواستم راحت بتونم بگم دیگه. حقمه خب. داشتم می گفتم. تو زندگیتون هیچ کسیو به زور نکنین. آخه خیلی درد داره لعنتی! آقایون خانوما یه وقت فکر نکنین من مشکل اخلاقی دارم ها. البته اگه داشته باشم هم اینجوری جار نمی زنم و آبروی خودمو به باد نمی دم. زشته خب.

بریم سر اصل مطلب. همه چیز از یه توالت شروع شد. پای گودر نشسته بودم و تا آخرین نفس سعی می کردم سم بدنم رو که به حالت طبیعی باید از طریق رفتن به مستراح به این نیاز پاسخ داده بشه رو بدون استفاده از دست مهار کنم. فقط به این خاطر که چن لحظه بیشتر پای کامپیوتر بشینم. خب احتمالا اکثر شماها این تجربه رو دارین و این شرایط رو درک می کنین و اصلا چیز عجیبی نیست براتون. مسئله از جایی شروع شد که تصمیم گرفتم از راه شرعی این مشکل رو رفع و رجوع کنم. روم به دیوار رفتم دست به آب. داشتم به یه چیز هیجانی فکر می کردم. عجله هم داشتم. این شد که به خودم فشار اوردم. بدجور هم فشار اوردم لامصب. سنده لامرت با تموم قوا سعی کرد بپره بیرون. این شد که پهنای باند مقعدم به بالاترین حد مجاز خودش رسید و ناگهان دردی عجیب در سراسر بدنم طنین افکند و خاطرم را مکدر و طاقتم را طاق کرد. (این جمله برای از بین بردن زهر بی تربیتم در جملات بالا)

بعد ازاینکه درد فروکش کرد به این فکر کردم پس این بنده خداهایی که طی عملیاتی کونشون پاره میشه چه زجری می کشن. (کون پاره شدن) در اصطلاح نه ها. به معنای واقعی. خب کون پاره شدگی هر لحظه در کمینه. پس با این حساب اون جنیفر لوپز و دوستای دیگه حق دارن که باسن مبارک رو بیمه می کنن. ولی خودمونیم حالا چطور بیمه می کنن؟ یعنی کارشناس میاد اول طول و عرض مقوله ی مورد نظر رو بررسی می کنه؟ امکان داره عمقشم اندازه گیری کنن؟! اون شرکت بیمه برای سِمَت کارشناسی، استخدام جدید نداره؟!! بعد مثلا اگه اتفاقی حین عملیات برای دستگاه بیمه شده بیفته باید تو همون حالت بمونن تا افسر بیاد کروکی بکشه؟ از صحنه عکس هم می گیرن؟ چی میشه بالاخره؟

جواب این سوالارو هر کی می دونه بهم بگم شاید منم رفتم بیمه کنم. چیه مگه؟ خطر در کمینه. یهو دیدی احتیاج شد.

چن سال پیش یه بازی اینترنتی رایج شده بود که توش باید یه توپیو طوری تو یه چهارچوب اینور اونور می بردیم که به چیزایی که همونجا هی وول می خوردن نخوره. بعد مثلا تو توضیحات بازی نوشته بود رکورد این بازی 18 ثانیه هست و هر کی بتونه 10 ثانیه نسوزه خیلی باهوشه و از این حرفا. بعد من بازی می کردم خیلی راحت یک دقیقه توپو نگه می داشتم! اوایل خودم کلی تعجب کردم ولی بعد گفتم شاید واقعا کلی هوش دارم و انیشتین زمانم. بعد فکر کردم نکنه امام زاده ای، چیزی باشم. البته بچه که بودم فکر می کردم بزرگ شم پیامبر می شم! به خدا! بعد که رفتم مدرسه تو کتاب دینی خوندم دیگه پیامبر نمیاد و آخریش حضرت محمد بود. بازم به خودم دلداری می دادم که خب صبر کن بزرگتر بشم با خدا صحبت می کنم حالا حکم ختم نبوتشو ملغی کنه دیگه. بیشتر از این که نیست. اصلا یه جورایی به پارتی بازی انگار اعتقاد داشتم. خلاصه. یه روز با بعضی رفیقای مورد اعتمادم رفته بودم کافی نت، خواستم هم برا دوستام کلاس بزارم و هم بدون مشورت با خدا از همین الان واسه خودم اصحاب جمع کنم. این بازی رو اوردم گفتم راحت می تونم یه دقیقه توپو نگه دارم. همه گفتن کوصیشر میگی. البته ناراحت نشدم که این حرفو زدن چون همه پیامبرا اولِ کار از این حرفا میشنیدن. کلی ادعا کردم. بعد بازی کردم ولی سه چهار ثانیه بیشتر دووم نیاوردم. دوباره امتحان کردم بازم نشد. اصحاب شروع کردن به ریشخند کردن.

اینجا بود که فهمیدم اینترنت دایال آپ من باعثه که بازی رو اسلوموشن ببینم. هیچی دیگه. فکر پیامبری رو از سرم بیرون کردم از اونموقع به بعد.

فیس بوک

به نظرم میاد تو نرم افزار آینه هر دو روز یه برنده ی هفته دارن؟!!

زمان زود می گذره یا من اشتباه می کنم؟!

غور در مبحث خالی بندی

یکی از اصلی ترین سرگرمی های من اینه که جلوی کسی که تازه باهاش آشنا شدم ادای منگولا رو دربیارم. یعنی از اینا که هرّ و از برّ تشخیص نمی ده و در مقابل هر حرفی فقط لبخند احمقانه می زنه و هیچوقت نظر خاصی نداره و همینجوری فقط زنده هست برای خودش. چند وقت که از فیلم بازی کردنم بگذره و طرف مطمئن بشه با یه گاگول سر و کار داره کم کم شروع می کنه به خالی بندی. منم طوری رفتار می کنم که آره مثلا همه ی حرفاتو کاملا باور کردم و و بعضی وقت ها هم شدید تعجب می کنم. بعد از نوع خالی بندیاش متوجه می شم چه شخصیتی داره و کم و کاستی های زندگیش چیه. مثلا یکی هست اگه کسی دستشو نگیره نمی تونه تنهایی بگوزه اونوقت میاد واسم از تولید سرمایه و تشکیلاتی که راه انداخته خالی بندی می کنه. یا یکی دیگه رو می شناسم که اخلاقش معلومه از اون دختر چنگر ده های اساسیه بعد میاد برام از دخترهایی که زمین زده حکایت ها نقل می کنه.

تو این مدت کاملا برام ثابت شده افراد تو هر زمینه ای سوراخند (یعنی ضعیفند، یا کم دارند، یا عرضشو ندارن) عمده خالی بندیشون تو همون زمینه هست. دلیلشم اینه که اگه یه ضعفی دارن می خوان به بقیه خلافشو نشون بدن و با این روش ضعفشونو بپوشونن. یعنی از دنیای کاذبی که برای خودشون درست می کنن لذت می برن. تو آروزهاشون سیر می کنن. و این اصلا خوب نیست.

البته همه اینطور نیستن. بعضی ها با خالی بندی اصلا میونه ای ندارن. هر چقدر هم نقش اُسکلیت بازی کنم بازم لب به خالی بندی نمی گشایند. اینا آدم های بهتری هستند برای رفاقت. می شه بهشون اطمینان کرد. سعی می کنم با اینها دوستی محکم تری داشته باشم. با شخصیت واقعی البته.

باسواطای عالم!

یکی دو شب پیش بود یک دقیقه یه فیلم از کانال movie دیدم، از خوندن زیرنویساش ترکیدم. این سوتی هایی که تونستم ثبتشون کنم تو یک دقیقه:

تخسیر من هستش (تقصیر من هست)

چنترمن (جنتلمن)

خاش بکنم (خواهش بکنم)


باحال بود کلا.

نخاله بود توشون!

اومدن ترانه های سبز رو لیست کنن. چهارصد تا ترانه لیست کردن. بعد ترانه ی شماره پونزدهشون همه چی آرومه -حمید طالب زاده هست!


لیستش اینجاست


بعدا نوشت: مدیریت سایت ترانه های سبز کامنت گذاشت که به خاطر ویدیویی که بر روی این آهنگ گذاشته اند، این موزیک را به عنوان ترانه ی سبز در نظر گرفته اند. ضمن حفظ مواضع قبلی ام نسبت به این ترانه (نخاله بودنش) از مدیریت این سایت تشکر می کنم که تمام ترانه ها و کلیپ های مربوط را در جایی آرشیو می کند که دسترسی به آنها آسان باشد.