تبلور یک ذهن مازوخیست

ماکزیمال های دیازپام ِ کبیر

تبلور یک ذهن مازوخیست

ماکزیمال های دیازپام ِ کبیر

یه تخت هم داشت دیگه اصلا خونه نمی رفتم!

چه حالی می ده سر کارت باشی داری گودر می گردی بعد برات نهار بیارن بعد از اینکه نهارتو خوردی باز هم بیای پای گودر. به جان خودم تو خونه هم همچین حالی نصیب آدم نمیشه. این دو سه روز که تعطیل بود عذاب می کشیدم به خدا!


نقطه ی تاریک: هر روز نهارشون کباب کوبیدست. به خدا زندانی ها تنوع غذایی بیشتری دارن از ما!

نظرات 5 + ارسال نظر

دیدم تازگیا تو گودر که میام بوی عارق کسی که کباب با پیاز خورده میاد نگو به خاطر شماست...

ببخشید این مکان خراب شده ای که شما کار میکنی ااونجا کجاس اونوقت؟

جای خوبیه. باکلاسه!

تبسم 1390/11/23 ساعت 11:39 ق.ظ

کوفت بخوری

مثل اینکه وقتی این کامنت رو گذاشتی خیلی گشنت بود.

بسیار عالی...به نوشته های منم سری بزنید
تشکر برای نوشتنتان

شاپری 1392/09/05 ساعت 05:25 ب.ظ

کباب که خوبه

ولی حتی اگه تختم داشت خونه میرفدی ... خونه جای آرامش آدمه

عزیزمی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد