فکر کن مثلا تو توالت عمومی یه جای مهم، مثل دانشگاه داری به کارای شخصیت رسیدگی میکنی بعد استادتو می بینی که یهو از یکی از این اتاقکهایی که اونجا تعبیه شده و مردم اونجا شلوارشونو میکشن پایین و کارای نمیدونم چیکاری میکنن، اومده بیرون بعد تو مثلا یهو هول بشی بگی خسته نباشی و اصلا هم منظورت ریشخند کردن استاد نبوده باشه و بعد از این اتفاق با خود فکر کنی که نکنه استاد فکر کرده که او را به باد تمسخر گرفته باشی و همچنان در شک و گمانه زنی باشی که ای بابا استاد مطمئنا این اتفاق را به حساب پدرسوخته گری تو خواهد گذاشت و پایان ترم تو را خواهد انداخت و همینجوری استرس داشته باشی برای خودت الکی
تا حالا شده؟! الان واسه من شده!
نه بابا بیخیال...
بد استرسیه ااااا
اینجور چیزی نه اما در شرایطی متفاوت با تو این حالت واسم پیش اومده که کاریش هم نمیشه کرد متاسفانه.
دقیقا این اتفاق واسه من پیش اومده... استادم یه آقای خیلی باحالی هم بوده.. گفتم خسته نباشید، تازه بعدش که فهمیدم گند زدم خنده ام هم گرفت، جناب آقای استاد هم کلی خندید!!!!
فک کنم این از تبلورات مازوشیستی خودته من اگه اینجوری بشه دایورت می کنم رو تخمم
این همه اون تو زحمت کشیده خسته نباشید داره دیگه واسه چی بندازه
آره بعضی وقت ها ادم از سر بیکاری واسه خودش استرس درست میکنه که سرگرم بشه !
اتفاقا برای من هم پیش اومده
واقعا هم بدون منظور بود
البته استاد بنده اخم کردو چیزی نگفت
=)) خسته بوده حتما
سلام
مگه تو دانشگاه توالت استادا فرق نداره با دانشجوهای فلک زده؟
آخ ! چه وضعی ! ولی بیخیال رفیق. اوکی ؟
سلام دیازپام جانانم.
چه با مزه!!
واقعا که
من خودم واسه خیلی بدتر از این حرفا آماده کرده بودم!!!
چه جوری دلت میاد این همه خاطره شیرینو بنویسی کم کم بنویس یه دفعه قلبمون وای نسته اکثرشونم که تو اسمشو نیار اتفاق افتاده
برای منم پیش اومد و اون عاقا همکارم بود. تا یه هفته روم نمی شد برم سمت اتاقش