تبلور یک ذهن مازوخیست

ماکزیمال های دیازپام ِ کبیر

تبلور یک ذهن مازوخیست

ماکزیمال های دیازپام ِ کبیر

فکر کن مثلا تو توالت عمومی یه جای مهم، مثل دانشگاه داری به کارای شخصی‌ت رسیدگی می‌کنی بعد استادتو می بینی که یهو از یکی از این اتاقک‌هایی که اونجا تعبیه شده و مردم اونجا شلوارشونو میکشن پایین و کارای نمیدونم چیکاری میکنن، اومده بیرون بعد تو مثلا یهو هول بشی بگی خسته نباشی و اصلا هم منظورت ریشخند کردن استاد نبوده باشه و بعد از این اتفاق با خود فکر کنی که نکنه استاد فکر کرده که او را به باد تمسخر گرفته باشی و همچنان در شک و گمانه زنی باشی که ای بابا استاد مطمئنا این اتفاق را به حساب پدرسوخته گری تو خواهد گذاشت و پایان ترم تو را خواهد انداخت و همینجوری استرس داشته باشی برای خودت الکی

تا حالا شده؟! الان واسه من شده!